برای چند لحظه دلم خواست بشم شش ساله. موهام رو خرگوشی ببندم. با کمک مامانم سرهمی جینم رو با تی شرت نازک قرمزی تنم کنم. ساعت مچی عروسکیم رو بندازم به مچ دستم. جوراب سفیدی که تور خوشگل بالای کشش داره رو پام کنم. کتونی صورتیم رو بپوشم و برم پارک. از نور خورشیدی که میتابه بهم موهام طلایی بشه و دست و صورتم آفتاب سوخته. انقدر وراجی و جیغ جیغ کنم و سرسره و تاب سوار بشم که خسته و عرق کرده روی شونه ی بابام خوابم بره
درباره این سایت