اخبار نگاه میکردیم، دقیقا اون لحظهای که داشتم پیش خودم فکر میکردم که این چه وضع دنیاست! عزیزجون چین لبهاش رو باز کرد و رو به ما گفت که "خیلی دنیای قشنگی شده. هر چی میخوای دم خونه آمادهست. میتونی بفهمی بچهت اون سر دنیا در چه حاله. کی قدیم اینطوری بود. مردم از روستاها میرفتن شهر برای کار و کسی خبر نداشت کجا هستن و چیکار میکنن". همیشه همین جوریه. ورِ تمیز و مرتب دنیا رو پیدا میکنه و همون جا میمونه :)
درباره این سایت