از زباله بیزارم. گاهی وقتا که موقع راه رفتنم توی حیاط مدرسه بچهها رو میبینم پاکت خوراکیهاشون رو بدون هیچ تردیدی میندازن زمین، پیش خودم فکر میکنم برای این که این پسرکهای معصوم تبدیل به مردهای پشت فرمونی نشن که خیلی راحت بطری پرت میکنن گوشهی خیابون و ته سیگار میندازن زمین چیکار باید کرد! حداقل من چه کمکی میتونم بکنم به این مسئلهی بزرگ؟ گاهی از زور بیزاریم خم میشم پاکتها رو برمیدارم و میندازم سطل زباله و به پسرکها میگم که زمینی که روش راه میری مقدسه، جای تف انداختن و زباله پرت کردن نیست. میدونم که درکی ندارن. اما میگم. مدام و مدام. با خونسردی. همون طور که مدام تکرار میکنم "حرف بد نزن" با خونسردی! گاهی مادرها و پدرهاشون به نظرم احمقهایی در لباس مهندس و دکتر و وکیل میان. گاهی هم حق میدم بهشون چون تربیت سختترین و بزرگترین کاریه که بشر باید انجام بده!
به مردها و زنهای تو خیابون نگاه کن. بعضیهاشون طوری زندگی میکنن که انگار در یک چرخهی پرنعمت و بینهایت قرار دارن و نمیدونن کره زمین رو یه دور بزنی تموم شده! طوری تف میکنه روی زمین که انگار زمین بیچاره مقصره تمامی ِ بیعرضگیهای کوچیک و بزرگشه. طوری زباله زمین میندازه، درخت میبره، سر بقیه آدمها داد میزنه، فحش میده، میه، میکشه، میجنگه، نابود میکنه تمامِ هستی ِ این سیاره رو که انگار نه انگار اینجا خونهی مشترک بین خود خودخواهش و بقیهی ادمهاست! انگار نه انگار این هوا این خاک این گیاه این هستی نیاز به مراقبت داره. برای درمان این خودخواههای برند پوش چه باید کرد؟
فرهنگ خود به خود به وجود نمیاد، به وسیله آموزش به نسل بعد منتقل میشه! شماهایی که از فرهنگ غنی تاراج رفته حرف میزنید چقدر آیندهی فرهنگی این خاک براتون مهمه؟ شماهایی که شرایط بچهدار شدنتون رو با متراژ خونه و تعداد اتاق خواب میسنجید چقدر نگران محیط زیست بچههای آینده هستید و چقدر به بقیه آموزش احترام به زمین و طبیعت رو میدید؟ چقدر خودتون رو مسئول میدونید به آگاه کردن خودتون و بقیه؟
به جای افسوس خوردن و گفتن جملههای بیاساس و متاسفانه تکرارشوندهی "ایرانیا همینن" "ما درست بشو نیستیم" "یه قرن بردنمون عقب"؛ شروع کن به فرهنگ سازی، مبادا خودت هم جزو کسایی باشی که "یه قرن بردنت عقب"!!
درباره این سایت