بعد از مدت‌ها نگرانی و استرس و ترس، دیشب خوب و عمیق خوابیدم. صبح از سر حال ِ خوشی که یارم با حرف‌هاش تزریق کرده بود به رگهام حس اون پرنسسِ قرن نوزدهی رو داشتم که با صدای آواز پرنده‌های قصر از خواب بیدار میشه و موهاش رو فِرمیده بالای سرش و لباس پفی ِ سفیدش رو می‌پوشه و آماده خوردن صبحانه‌ی اشرافی میشه! اما خب هر چقدر هم که توی ذهنت همه چیز رویایی و سفید و مرتب باشه همین که موبایل روشن میکنی ‌همه چیز جور دیگری میشه! 

+فارغ از دنیای حاضر، جایی از تاریخ هست که پر باشه از ادب و فرهنگ و زیبایی و اصالت؟! یا همیشه این طور آشفته حال و چرک و فیک بوده؟ نکنه من توقعم بالاست! 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خط کشی رنگ سرد سایه های تاریک...سایه های سنگین... دیزل ژنراتور گچبری زنده دستی ما داعیه محو نظام سلطه را داریم Adam محصولات لاکورت Lauren دانلود فیلم و سریال